دروس ضروری اسطورهشناسی را میتوان مواردی چون منبعشناسی و روایتشناسی و روششناسی و از این دست برشمرد، اما، عمدهی اسطورهشناسان بر آن هستند که دروسی بینارشتهای چون اسطوره-باستانشناسی و اسطوره-جامعهشناسی و روان-اسطورهشناسی و از این دست هم در تکمیل این نحو از دانایی نقشی به سزا ایفا میکنند. این میان، به زعم همهی اسطورهشناسان تحصیل در چند و چون رابطهی اسطوره و فلسفه را در یک کلمه میتوان زیرایستای این دانش خواند؛ از سر تصادف نیست که نزدیک به دوسوم از اسطورهشناسان صاحب سبک فیلسوف هستند و بیش از دوسوم از روشهای اسطورهشناسی – اسطورهشناسی تمثیلی، اسطورهشناسی طبیعی، اسطورهشناسی تحلیلی، … – در اساس و اصول به اصطلاح فلسفی. سلسله کارگاههای اسطوره و فلسفه از همین راه دقیقاً به همین امر میپردازد، و نخستین دور آن به تبیین رابطهی اسطوره با فلسفهی افلاطون اختصاص یافته است. این کارگاه چهار هدف روشن دارد: تشخیص روایتهای اسطورهای در رسالههای افلاطون و رابطهی آنها با مضمون رسالهها و به تبع این نیل به نحوی اسطورهشناسی تحلیلی، تبیین تعبیر افلاطون از روایتهای اسطورهای مذکور، تحلیل طرح و پیرنگ اسطورهای رسالههای افلاطون در حکم روایتهای اسطورهای، و تبیین مقام و موقعیت اسطوره و اسطورهشناسی در حکمت تمثیلی و به تبع این نیل به نحوی اسطورهشناسی تمثیلی.